میترا رفیع | حواشی بازیگران
بیوگرافی میترا رفیع
فیلمی از میترا رفیع در فضای مجازی منتشر شده است که حواشی زیادی برای این بازیگر داشته است.

میترا رفیع اولین تجربه بازیگری خود در جشنواره فجر را در ۱۴ سالگی (سال ۱۳۸۷ ) با نمایشی به نام نقطه چین ها به کارگردانی امیرحسین شفیعی به دستآورد. میترا رفیع میترا رفیع متولد دوازدهم آذرماه سال یک هزار و سیصد و هفتاد و سه در تهران است.میترا رفیع با سریال بی همگان به شهرت رسید. میترا رفیع دارای مدرک کارشناسی ارشد بازیگری است .آخرین حواشی میترا رفیع را در ادامی می خوانید.
میترا رفیع متولد دوازدهم آذرماه سال یک هزار و سیصد و هفتاد و سه در تهران است. پدر ایشان سال هاست که فوت کرده و دارای یک خواهر و خواهرزاده است.
میترا رفیع بازیگر در رشته تحصیلی بازیگری و نمایش تحصیل کرده و دارای مدرک کارشناسی ارشد بازیگری از دانشکده هنر تهران می باشد.
میترا رفیع هنوز ازدواج نکرده و مجرد می باشد.
میترا رفیع علاوه بر بازیگری، تاکنون کارگردانی نمایش های "از این تاریکی" و "یه جوری مثل…"، "بکی شارپ" را به عهده داشته است و نخستین جایزه بازیگری اش را با کسب جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره تئاتر تک نفر نیاوران، در سن نوجوانی به دست آورد. میترا رفیع علاوه بر بازیگری به عنوان کارگردان هنری در تولیدات یک فصل از شبکه امید صدا و سیما حضور داشته است.
جوایز و افتخارات میترا رفیع
دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره مونولوگ دانشگاهی
دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره مونولوگ دانشگاهی
دریافت جایزه بازیگر زن نمایشِ خیابانی از جشنواره فجر سال ٨۶
دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره تئاتر دانشگاهی سال ۹۱
دریافت جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره تئاتر تک نفره نیاوران
تقدیر بازیگری زن از جشنواره تئاتر تک نفره نیاوران
دریافت جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره کانون ها و مساجد
کاندید بهترین بازیگری زن از جشنواره تئاتر دانشگاهی ۹۲
فیلم و سریال های میترا رفیع
فیلم
فیلم من میترسم (1387)
فیلم کلمبوس (1396)
سریال
سریال از سرنوشت (1398)
سریال آخرین پناه (1398)
فیلم کوتاه
مجدلیه مقدس (1397)
نمایش و تئاتر
دوزخ (1396)
نقطه چین ها (1387)
خانه ی برنارد آلبا
اسب های پشت پنجره
مونولوگ کافه پولشری
باغ آلبالو
این پرسش در ذهن شما دربارهی نحوهی مواجههی من با یک نقش مشخص؛ یعنی (الناز یوسفیان) بوجود آمده. اما در حقیقت پرسشی کلّی است و اگر بخواهم به آن پاسخ بدهم بهتر است دربارهی شیوهی بازیگریام بگویم. یافتن و تحلیل ما به ازای یک شخصیت نمایشی در جهان واقعی گاهی کمک کردن به هنرپیشه است و گاهی آسیب زدن به کار اوست. چرا که در بعضی از کارها صرفا باید جهان عاطفی و خاستگاه فرهنگی و طبقهی اجتماعی آن نقش مورد مطالعه قرار بگیرد و هنرپیشه با اندوختهی اطلاعاتیاش درباره نقش و بهرهگیری از تجربهی زیستی خودش به شخصیت جان بدهد.
البته بعضاً تصور میشود که هرچه شخصیت به جهان هنرپیشه نزدیکتر باشد؛ آفرینش آن نقش سهلتر خواهد بود، شاید در نگاه اول به دلیل نزدیک بودن سن و ظاهر الناز به خودم یا شباهتهای دیگر، اینگونه به نظر برسد که بازی در نقش این دختر کار آسانی بوده اما در واقع کشف پیچیدگیهای عاطفی این نقش و همزمان به کارگیری تجربهی زیستی خودم به ظرافت بسیاری احتیاج داشت و از طرفی خیلی از خُلقیات، امکانات و شرایط خانوادگی (الناز) از من دور بود پس تلاش کردم با شبیهسازی عاطفی و گاهی بهرهگیری از «تخیلِ فعّال» و تخیل کردن فضایی که باید در آن قرار میگرفتم سراغ این نقش بروم. از سویی دیگر هم کمکها و راهنماییهای کارگردان و گروه برایم مایهی دلگرمی بود.
ایفای این نقش چه تاثیری در خودتان داشته است؟
هر نقشی که با آن مواجه میشوم، در زمان تولید اثر، تکّهای از جانم میشود. چه بگویم از لحظاتی که با (الناز یوسفیان) گذراندم؟ هربار که گریست با او گریستم و قلبم شکست. هربار که امیدوار شد، قلبم روشن شد از نور امید. بله، حقیقت این است که من با نقشم میخندم، میگریم، اعتماد میکنم، گریزان میشوم، میمانم و ادامه میدهم تا لحظهی پایان. تا روزی که ناگزیر به ترک کردن آن نقش شوم. این آرزو که «ای کاش عمر نقش تمام نشود» همواره در دل من بیدار است. البته چیزهای بسیاری هست که میتوانم دربارهی تأثیر نقش بر بازیگر بگویم. در واقع موضوع پایاننامهی فوقلیسانسم هم با این ماجرا بیارتباط نبود. چگونگی خلق نقش و چگونگی ترک نقش با نگاهی به تعالیم «یرژی گروتوفسکی» مسئلهای بود که مطرح کردم.
هم آنگونه که از کلانترین و تأثیرگذارترین اعضای گروه گرفته تا خردترین افراد گروه برای رساندن بازیگر به شرایطی مطلوب در جهت خلق نقش تلاش میکنند و همهی تمهیدات اجرائی برای قرار گرفتن بازیگر در جایگاه شخصیت دراماتیک در نظر گرفته میشود، همانگونه هم باید برای ترک کردن نقش تلاش کرد و تمهیداتی اندیشید، که این دفعه بار تمام این مسئولیت بر دوش خود بازیگر است و این عملی برای مراقبه و نگهداری از سلامت خود اوست.
بنا به دریافت شخصی من اگر یک بازیگر مدت طولانی دست به آفریدن کاراکترهای گوناگونی بزند، که هر کدام از جهت عاطفی و اجتماعی با هم متفاوت باشند و هرگز هم برای ترک کردن آن نقشها تمرینی نکند و هیچ فرآیندی را برای فاصله گرفتن از آن نقشها طی نکند همواره بخشی از روحش، ذهنش و عواطفش درگیر آن کاراکترها باقی خواهد ماند. پس فکر میکنم همانطور که برای رسیدن به نقش تلاش میکنیم برای فاصلهگرفتن از نقش هم باید تلاش کرد. این قطعاً همان کاریست که به سلامت روان و قلب بازیگر میانجامد و در نهایت ضمیر، غریزه و احساسات او را آمادهی کِشتِ بذر نقشی تازه میکند.