
ضرب المثل
حکایت جالب اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم | ماجرای ضرب المثل های مشهور
یک روز کلاغی که برای اولین بار جوجه دار شده بود. برای جوجه کوچکش غذا می آورد تا بخورد. جوجه کلاغ کوچک زیر بال و بغل مادر آرام می گرفت. آفتاب که می شد، مادر بال مشکی و بزرگش را سایبان جوجه اش می کرد، تا از خنک بودن هوا لذت ببرد. جوجه کلاغ روز به روز بزرگ تر می شد و مهربانی ها و فداکاری های مادرش را می دید.