قتل فجیع داماد به دست مادر زن سنگ دل | راز جنایت هولناک افشا شد
زن میانسالی که در حمایت از دخترش، دامادش را به قتل رسانده بود، از اتهام قتل عمدی تبرئه و در قتل غیرعمد مجرم شناخته و به حبس و پرداخت دیه محکوم شد.
قتل داماد در حمایت از عروس کتک خورده!
این زن میان سال ابتدا قتل دامادش را پنهان کرد، اما بعد در اعترافاتش گفت دامادش در حال کتک زدن دخترش بود و او قصد داشت دخترش را نجات دهد که در یک لحظه باعث مرگ دامادش شد. براساس محتویات پرونده، سال ۹۶ اعضای خانواده مردی به نام عرفان گم شدن او را به پلیس گزارش دادند. همسر این مرد به مأموران کلانتری ۱۰۱ تجریش گفت شوهرش برای رفتن به محل کار خانه را ترک کرده و دیگر بازنگشته است.
در اولین بررسی ها مشخص شد عرفان و همسرش، نیلوفر، از مدت ها قبل با هم اختلاف داشتند. نیلوفر در توضیح بیشتر گفت: من و شوهرم سرایدار یک مجتمع مسکونی در شمال تهران بودیم. آن روز برادرم به همراه مادرم از شهرستان به خانه ما آمدند؛ اما حدود ساعت هفت بعداز ظهر تصمیم گرفتند به خانه شان برگردند.
شوهرم از آن ها خواست تا او را هم در مسیرشان به محل کارش برسانند، اما بعد از رفتن آن ها از شوهرم خبری نشد. با برادرم تماس گرفتم، او گفت شوهرم را حوالی پارک وی پیاده کرده است و دیگر از او خبری ندارد. بعد از توضیحات همسر عرفان، برادر او که مجید نام دارد، مورد تحقیق قرار گرفت. او ۱۰ ماه بعد از ناپدیدشدن عرفان، به قتل اعتراف کرد و گفت جسد را در تاکستان قزوین دفن کرده است. بعد از آن پرونده با موضوع قتل تشکیل و بقایای جسد با راهنمایی مجید کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد. مجید در تحقیقات بعدی اعتراف کرد مادرش قاتل است و او در قتل نقشی نداشته است.
زن میان سال وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت: دامادم معتاد بود. آن روز به خاطر مصرف مواد با دخترم درگیر شد. عرفان قصد داشت دخترم را خفه کند، به همین دلیل با سنگ به سرش زدم و بعد به کمک پسرم جسد را به تاکستان بردیم و دفن کردیم. به این ترتیب زن میان سال به اتهام قتل عمد و معاونت در دفن جسد راهی زندان شد. پسرش مجید هم به اتهام اخفای ادله جرم و معاونت در دفن جسد و همسر مقتول نیز به اتهام اخفا در ادله جرم بازداشت شدند.
پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی مادر مقتول به عنوان، ولی دم در جایگاه قرار گرفت و خواستار قصاص متهم شد و گفت: اگر پسرم شما را اذیت می کرد، به من می گفتید، من راضی اش می کردم دخترتان را طلاق بدهد؛ چرا او را کشتید. من درخواست قصاص دارم و رضایت هم نمی دهم. سپس متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل عمدی را رد، اما قبول کرد دامادش به دست او کشته شده است.
متهم گفت: دامادم معتاد به مواد مخدر بود، اما من سعی می کردم در زندگی دخترم دخالتی نکنم تا خودش برای زندگی اش تصمیم بگیرد. آن روز هم به اصرار دخترم برای تولد نوه ام همراه پسرم به خانه آن ها رفتیم. من، چون می دانستم دامادم اخلاق خوبی ندارد، چندان به خانه دخترم رفت و آمد نمی کردم؛ اما آن روز دخترم خیلی اصرار کرد و گفت تولد بچه است، حتما بیایید. من هم قبول کردم. آن شب آنجا ماندیم. صبح بود که پسرم برای خرید به بازار رفت. پس از آن دخترم با شوهرش سر مصرف مواد درگیر شدند. در آن درگیری دامادم دستانش را روی گلوی دخترم گذاشت و به شدت فشار می داد؛ به طوری که صورت دخترم سیاه شده بود. سعی کردم آن ها را از هم جدا کنم، اما نتوانستم. به همین دلیل برای نجات جان دخترم یک سنگ را از روی زمین برداشتم و به سر دامادم زدم.
متهم در ادامه گفت: اصلا متوجه نشدم سنگ را به کدام قسمت سر دامادم زدم. فقط وقتی به خودم آمدم، دیدم نفس نمی کشد. آنجا بود که دخترم با برادرش تماس گرفت و از او خواست به خانه برگردد. بعد از آمدن مجید تصمیم گرفتیم جسد را به بیابان های تاکستان ببریم و دفن کنیم. متهم در آخر گفت: آن لحظه هر مادری جای من بود، خطر را به جان می خرید و جان فرزندش را نجات می داد. من قصد قتل نداشتم، اما مجبور شدم برای نجات دخترم کاری انجام دهم؛ ولی نتیجه اش این شد که بعد از سال ها زحمت برای بزرگ کردن فرزندانم، حالا در زندان باشم. خدا من را ببخشد.
سپس همسر مقتول که با وثیقه آزاد بود، در جایگاه قرار گرفت و گفت: ما سه دختر بودیم و یک برادر. پدرم سال ها قبل فوت کرده بود و مادرم ما را به تن هایی و به سختی بزرگ کرد. او در ادامه گفت: بعد از ازدواج فهمیدم شوهرم معتاد است؛ به همین دلیل بار ها با هم درگیر شده بودیم و او چندبار من را در خانه پدرش کتک زده بود. آن روز هم به پشت بام رفته بودم و با همسایه صحبت می کردم که حین برگشت متوجه شدم شوهرم در حال کشیدن مواد است. عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم؛ اما او من را مقابل چشمان مادرم و فرزندم به شدت کتک زد و در حالی که سعی داشت من را خفه کند، مادرم من را نجات داد.
مجید هم که با قید وثیقه آزاد بود، گفت: وقتی متوجه موضوع شدم، شوکه شدم و از ترس قدرت تصمیم گیری نداشتم. این شد که همراه مادرم جسد را به تاکستان قزوین بردیم؛ اما خودم به تن هایی جسد را دفن کردم. مادرم به خاطر من دفن جسد را هم گردن گرفته است.
او در آخر گفت: بعد از دستگیری برای نجات جان مادرم قتل را گردن گرفتم، اما در روند بازجویی ها به اجبار حقیقت را گفتم.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و مادر خانواده را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به اتهام قتل شبه عمدی به ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه کامل یک مرد مسلمان محکوم کردند. پسر جوان نیز به اتهام اختفای جسد به حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم شد.