قتل عام وحشتناک خانوادگی در تهران | راز جنایت هولناک افشا شد
سومین جلسه رسیدگی به پرونده دختر جوانی که با همدستی دوستانش در اقدامی هولناک مادر، خواهر و ناپدریاش را به قتل رسانده بود در حالی برگزار شد که متهمان به قصاص، حبس و پرداخت دیه محکوم شدند.
رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۹ با گزارش پسر جوانی به نام اردلان به پلیس مبنی بر اینکه دوستش و نامزد وی مرتکب قتل وحشتناکی شدهاند، آغاز شد.
وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من و خسرو از دوستان قدیمی هستیم و سالهاست که با هم رفت و آمد داریم. او چند ماهی است که با دختر ثروتمندی به نام سحر آشنا شده و قصد دارد با او ازدواج کند.
امشب وقتی برای انجام کاری به خانه نامزدش رفتیم متوجه بوی تعفن وحشتناکی شدم. خواستم به سرویس بهداشتی بروم که به اشتباه در حمام را باز کردم و با جسد مادر و ناپدری و قسمتی از پای خواهر سحر مواجه شدم. از ترس در را بستم.
وحشتزده میخواستم از خانه خارج شوم که خسرو ماجرا را فهمید او به من گفت که با همدستی سحر و یکی از دوستانشان به نام بابک این سه نفر را کشتهاند و از من خواست برایشان بیل و کلنگ ببرم تا اجساد را دفن کنند، آنقدر ترسیده بودم که قبول کردم و با عجله از خانه آنها خارج شدم و با پلیس تماس گرفتم.
پس از این اظهارات تکاندهنده، مأموران برای صحت و سقم ماجرا بلافاصله به نشانی اعلام شده در شرق تهران مراجعه کردند اما کسی در را باز نکرد و مأموران با حکم قضایی وارد خانه شدند و با اجساد مادر و ناپدری سحر که چند هفتهای از قتلشان میگذشت، روبهرو شدند. در ادامه جستوجوها مأموران با بشکهای مواجه شدند که داخل آن مملو از اسید بود و پس از بررسیها معلوم شد جسد سارا خواهر سحر در داخل آن تجزیه شده و تنها پای او در کنار بشکه افتاده است.
پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی مأموران پی بردند که دقایقی پیش از ورودشان به خانه، سحر و نامزدش خسرو گاوصندوق را خالی و با 2 خودروی گرانقیمت مادرش متواری شدهاند که مأموران موفق شدند با ردیابی آنها هر دو متهم را شناسایی و دستگیر کنند.
سحر پس از بازداشت در بازجوییهای اولیه گفت: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و من تا 2 سال قبل با پدرم زندگی میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم با مادرم روابط بیشتری داشته باشم. مدتی بعد ازدواج کردم و با وجود داشتن یک فرزند از همسرم جدا شدم و باز هم به خانه مادرم برگشتم. مادرم با مرد جوانی که از اتباع افغان بود ازدواج کرد و همین موضوع سبب شد تا با مادرم به اختلاف بخورم.
مدتی بعد با خسرو آشنا و به او علاقهمند شدم. مادرم وضع مالی خوبی داشت. خسرو با حرفهایش فریبم داد و از من خواست تا با همکاری یکدیگر دو خودروی مادرم را سرقت کنیم و زندگیمان را بسازیم و من هم موافقت کردم. پس از موافقتم خسرو، بابک را به من معرفی کرد و گفت که او حاضر است در مقابل دریافت ۲۵۰ میلیون تومان در سرقت به ما کمک کند.
وی در ادامه با تشریح جزئیات شب جنایت خاطرنشان کرد: آن شب خسرو به خانه ما آمد. از بیرون غذا گرفتیم و او غذاها را مسموم کرد. وقتی مادرو ناپدری و خواهرم غذاها را خوردند بیحال شدند. سارا روی مبل خوابید و مادر و ناپدریام هم که سرشان سنگین شده بود به اتاقشان رفتند که بابک وارد خانهمان شد و با یک سیم سارا را خفه کرد و دقایقی بعد هم ناپدریام که گیج بود از اتاق بیرون آمد که بابک با یک گلدان به سرش کوبید و او روی زمین افتاد.
صدای ضربه به سر ناپدریام آنقدر محکم بود که مادرم از اتاق بیرون آمد بعد خسرو با یک تابلو به سر مادرم زد و او هم روی زمین افتاد. من و خسرو شوکه شده بودیم و فقط تماشا میکردیم. پس از آن بابک از خانهمان بیرون رفت و ساعاتی بعد با یک بشکه اسید برای از بین بردن اجساد برگشت. در ابتدا تلاش کردیم مادر و ناپدریام را در بشکه بیندازیم اما داخل بشکه جا نشدند و بعد سراغ سارا رفتیم و توانستیم او را به داخل بشکه بیندازیم البته پایش بیرون ماند. ما 40 روز با جنازه آنها زندگی کردیم و وقتی فهمیدیم اردلان موضوع را فهمیده بلافاصله تصمیم به فرار گرفتیم که دستگیر شدیم. اما من و خسرو نقشی در قتل ها نداشتیم و تنها شاهد جنایات بابک بودیم.
وقتی بابک 21 ساله نیز بازداشت شد در اعترافاتش گفت: من هر 3 نفر را کشتم اما در ازای مبلغ 250 میلیون تومان حاضر شدم نقشه سحر و خسرو را عملی کنم و منافع دیگری در این ماجرا نداشتم.
با اعترافات متهمان، پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم مقتولان درخواست قصاص کردند.
پس از آن بابک به عنوان متهم ردیف اول به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول دارم اما سارا را با کمک خسرو کشتم و او در کشیدن سیم با من همکاری کرد.
در ادامه سحر وقتی به جایگاه رفت با طرح ادعای جدیدی عنوان کرد: ماجرای اختلاف من و مادرم بر سر پول نبود مادر و ناپدریام خواهرم سارا را مجبور به تن فروشی کرده بودند و همین موضوع سبب شده بود که از آنها بیزار شوم و با کمک خسرو قرار بود فقط مادر و ناپدریام را از بین ببریم اما از آنجایی که میدانستم سحر بدون مادر آسیب میبیند تصمیم به قتل او هم گرفتیم و میخواستیم او را از این زندگی نجات دهیم.
پس از آن خسرو به جایگاه رفت و گفت: بابک برای فرار از اتهامش من را همدست معرفی کرده است. اصلاً قرار نبود قتلی رخ دهد و ما فقط میخواستیم از خانه آنها سرقت کنیم.
در پایان این جلسه قضات بر اساس اظهارات متهمان عنوان اتهامی خسرو را از معاونت به مباشرت در قتل تغییر دادند و ادامه رسیدگی به جلسه دیگری موکول شد.
در جلسه دوم دادگاه با توجه به تناقضگوییهای متهمان، قضات تصمیم گرفتند رسیدگی به این پرونده را با حضور شاهدان در دادگاه به جلسه سوم موکول کنند.
در این جلسه یکی از شاهدان که دوست بابک بود به قاضی گفت: در همان زمانی که قتلها رخ داده بود بابک به سراغم آمد و از من مقدار زیادی اسید خواست و من هم او را به دوستی در خیابان ناصرخسرو معرفی کردم. پس از آن با او تماس گرفتم تا ببینم اسید را تهیه کرده یا نه و اینکه برای چه کاری این حجم از اسید را میخواسته که او جواب داد برای تجزیه کردن چند آدم که آنها را کشتهام.
سپس شاهدان دیگری که در دادگاه بودند همگی اظهار داشتند که بابک بارها مدعی شده 3 نفر را به قتل رسانده است بنابراین پس از گرفتن آخرین دفاعیات متهمان، قضات پس از شور و با توجه به مدارک و تحقیقات تکمیلی بابک را به خاطر 3 قتل عمد به 3 بار قصاص و حبس و به خاطر سرقت از خانه مقتولان به 74 ضربه شلاق و جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کردند. همچنین خسرو و سحر نیز به اتهام معاونت در قتل هر کدام به 25 سال زندان و به خاطر سرقت به 74 ضربه شلاق و به خاطر جنایت به میت به پرداخت دیه محکوم شدند.
رکنا