سارق خوش خیال طلا دستگیر شد | سارق در رویای اروپا، پتوی گلبافت زندان را در آغوش گرفت
سارقان خشن با حمله به مرد طلافروش، 4 کیلو طلایی که همراه وی بود را به سرقت بردند و طعمه خود را در یک قدمی مرگ پیش بردند اما بعد از گذشت یک ماه با تیزهوشی یکی از طلافروشان دستگیر شدند.
متهم
یکی از روزهای تیرامسال یک طلافروشی از خانه خود در یکی از محله های جنوب پایتخت خارج شد تا 4 کیلو طلایی که از کارگاه طلاسازی خریده بود به دست طلافروشان برساند. او اما خبر نداشت که دو جوان موتور سوار به کمین او نشسته اند. مرد طلافروش قصد داشت خودروی اینترنتی درخواست کند که ناگهان دو جوان موتور سوار به سمتش هجوم بردند. آنها ماسک به صورت داشتند و کلاهی بر سرشان تا شناسای نشوند. مرد طلافروش اما به جدال با سارقان پرداخت و دزدان خشن وقتی مقاومت وی را دیدند با چاقو به جانش افتادند و او را مورد ضرب و جرح قرار دادند. وقتی طلافروش خون آلود روی زمین افتاد،سارقان کیف وی را که داخلش 4 کیلو طلا وجود داشت به سرقت بردند.
نجات از مرگ
وقتی رهگذران، متوجه مردی شدند که خون آلود روی زمین افتاده و ناله می کند با اورژانس تماس گرفتند و مرد مجروح شده برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. اگرچه او هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفته بود اما بخت با او یار بود که از یک قدمی مرگ به زندگی بازگشت و نجات یافت. وی پس از بهبودی از بیمارستان مرخص شد و قدم در اداره پلیس گذاشت تا گزارش سرقت خونین را شرح بدهد. به این ترتیب پرونده ای در این باره تشکیل شد و گروهی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران زیر نظر قاضی منافی بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری دزدان شروع کردند. بررسی ها نشان می داد که آنها خیلی حرفه ای عمل کرده اند؛صورتشان را پوشانده بودند تا شناسایی نشوند اما خیلی زود دستشان با تیزهوشی یک طلافروش رو شد.
شک طلافروش
پلیس همچنان در تعقیب سارقان بود تا اینکه یک طلافروش با پلیس تماس گرفت و گفت به دو جوان مشکوک شده و احتمال می دهد آنها سارق هستند. ماموران راهی طلافروش مورد نظر شدند و دو جوان را دستگیر کردند. آنها همان سارقان بی رحم بودند که تحت تعقیب پلیس قرار داشتند. طلافروش زیرک به ماموران گفت:ما صنف طلافروشان یک گروه در شبکه های مجازی داریم که در آنجا ماجرای سرقت طلافروشی گزارش شده بود.حتی تصاویر طلاهای سرقتی هم در گروه وجود داشت تا اینکه ساعتی قبل دو جوان برای فروش طلا به مغازه ام آمدند که مدعی بودند به آنها هدیه داده شده و فاکتور ندارد. با دیدن طلاها، متوجه شدم که آنها سارق هستند و به رفتارهایشان مشکوک شدم. سپس به پلیس زنگ زدم تا آنها را لو بدهم.
اجیر شده ها
دو جوان دستگیر شده اگرچه اصرار بر بیگناهی داشتند اما وقتی شواهد را علیه خود دیدند به سرقت 4 کیلو طلا اعتراف کردند. آنها می گفتند که از سوی مردی به نام وحید اجیر شدند تا نقشه سرقت را اجرا کنند. وحید طراح نقشه سرقت، یکی از آشنایان طلافروش بود که با مالباخته کار می کرد. وی آمار مرد طلافروش را به دو سارق اجیر شده داده بود تا آنها نقشه حمله خونین را اجرا کنند. آنطور که سارقان دستگیر شده می گفتند، آنها پس سرقت، طلاها را بین خودشان تقسیم کرده بودند.
دستگیری پیش از فرار به آلمان
مخفیگاه وحید طراح نقشه در حوالی پرند توسط کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی تهران شناسایی شد و ماموران دریافتند که او برای آخر این هفته بلیت هواپیما برای کشور ترکیه گرفته تا از آنجا به آلمان برود. با این سرنخ، ماموران راهی مخفیگاه وی شدند و او را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کردند.همچنین در مخفیگاه وی مقداری طلاهای مسروقه به دست آمد. متهمان این گروه پس از اعتراف به سرقت، با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.
فکر نمی کردم دستگیر شوم
متهم چمدانش را بسته و قرار بود آخر هفته به ترکیه برود. او می گوید که هرگز فکرش را نمی کرده دستگیر شود. گفت و گو با او را می خوانید.
طلافروش را می شناختی؟
از آشنایانم بود و مدتی هم با او در کارگاه طلاسازی کار می کردم و درواقع شاگردش بودم.
پس خبر داشتی که همیشه طلا همراهش است؟
به واسطه همکاری با او می دانستم که مرد طلافروش هر بار 4 یا 5 کیلو طلا از کارگاه های طلاسازی می خرد تا به دست طلافروشان برساند. می دانستم با سرقت طلاها زندگیم از این رو به آن رو خواهد شد. چون می خواستم پول به دست آورم و به کشور آلمان مهاجرت کنم و با خود گفتم این بهترین راه است.
با سارقان چطور آشنا شدی؟
آنها در محله ما زندگی می کنند. سابقه دار نیستند اما می دانستم به خاطر پول هرکاری انجام می دهند و به اصلاح مردان شجاع و نترسی هستند. وقتی نقشه را به آنها گفتم پذیرفتند تا به خاطر پول وارد این بازی شوند. به این ترتیب آمار طلافروش را به آنها دادم تا در فرصتی مناسب نقشه سرقت را اجرا کنند. هرچند دو مرتبه وارد عمل شدند اما نتوانستند.
چرا نتوانستند؟
یکبار خیابان شلوغ شده و بار دیگر زمانی که می خواستند برای سرقت وارد عمل شوند چشمشان به ماشین پلیس افتاد و بی خیال شدند تا اینکه برای سومین بار متوجه شدم مرد طلافروش 4 کیلو طلا از کارگاه طلاسازی خریده و می خواهد به طلافروش تحویل بدهد که سرانجام نقشه سوم گرفت اما خب شانس آوردیم که طرف زنده ماند. چون سارقان با چاقو به جانش افتادند درحالیکه من تاکید کرده بودم فقط برای تهدید از چاقو استفاده کنند.
با طلاهای مسروقه چه کردید؟
2 کیلو را خودم برداشتم و 2 کیلوی دیگر را آنها. با این پول ماشین خریدم و بلیت هواپیما. بخشی هم دلار خریدم تا هرچه زودتر به اروپا بروم اما خب سارقان دستگیر شدند و مرا لو دادند. تمام رویاهایم رنگ باخت و نقشه هایم نقش بر آب شد.