اتفاقات عجیب طلاق در حال گسترش یافتن است | علت طلاق این سری درد دل عروس با اغیار بود

مرد جوان که مدعی بود همسرش به خاطر درد دل با اطرافیان تمام جزئیات زندگی مشترکشان را برملا کرده است برای درخواست طلاق به دادگاه خانواده رفت.

اتفاقات عجیب طلاق در حال گسترش یافتن است | علت طلاق این سری درد دل عروس با اغیار بود
کدخبر : 21760
پایگاه خبری تحلیلی پیشنهاد ویژه :

چند روز قبل زوج جوانی برای جدایی به یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده رفتند. قاضی با دیدن دختر جوان که تازه ۲۰ ساله شده بود گفت: دخترم فکر نمی‌کنی طلاق گرفتن بعد از ۹ ماه زندگی مشترک تصمیم درستی نباشد؟!

دختر که شیدا نام داشت گفت: آقای قاضی من راضی به جدایی نیستم همسرم میثم درخواست طلاق داده است.

این بار پسر جوان از جا برخاست و گفت: جناب قاضی من از کودکی شیدا را می‌شناختم مادرانمان با هم همکار و ما خودمان دوست و همبازی بودیم. هر چه بزرگتر شدیم بیشتر به هم علاقه پیدا کردیم و حتی در یک دانشگاه با هم قبول شده و درس می‌خواندیم. حدود یک سال قبل از مادرم خواستم که به خواستگاری شیدا برویم و ازدواج کنیم و چون شناخت زیادی از هم داشتیم خانواده‌ها نیز مخالفتی نکردند و ما ازدواج کردیم اما حالا پشیمانم؛ چرا که بعد از ۹ ماه زندگی مشترک من مدام از اطرافیان حرف‌هایی می‌شنوم که مربوط به زندگی خصوصی‌ام است. اطرافیان مدام به خودشان اجازه می‌دهند در زندگی ما دخالت و اظهار نظر کنند. وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم که شیدا درباره همه مسائل زندگی مشترکمان با فامیل و دوست و آشنا درددل می‌کند. من دیگر تحملش را ندارم آقای قاضی در این ۹ ماه زندگی این خانم همه چیز را به همه گفته است هرچه به او تذکر می‌دهم بی‌فایده است و می‌گوید من درددل کردم.

طلاق

قاضی رو به شیدا کرد و گفت دخترم چرا مسائل زندگی مشترک را برای بقیه تعریف می‌کنی؟ شیدا گفت به کسی نگفتم فقط به مادرم و دوست صمیمی‌ام گفتم.

میثم بلافاصله گفت: همین دوست صمیمی‌اش ما را بدبخت کرده با راهنمایی‌های اشتباه و حتی حسادت‌های آشکارش فقط زندگی ما را به هم زده است. چرا او باید بداند که من چه خصوصیات اخلاقی‌ای دارم.

چرا مادر شیدا باید بداند من در خانه چکار می‌کنم و چه می‌پوشم و چه رفتاری دارم؟ که به بهانه نصیحت یا راهنمایی جلوی دوست و آشنا مرا سکه یک پول کند.قاضی که مرد با تجربه‌ای بود و به عمق مشکل زندگی مشترک این زوج جوان پی برده بود گفت طلاق که قطعاً راه‌حل مناسبی برای شما نیست شما باید ابتدا به ۲ ماه کلاس مشاوره ارجاع شوید بعد از آن اگر مشکلتان حل نشد حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

در این پرونده می‌بینیم که سن کم، نبود درک متقابل و شناخت از ماهیت زندگی مشترک، درددل کردن، دخالت‌های اطرافیان، نبود مسئولیت پذیری و نداشتن مهارت گفت‌وگو باعث شده این زوج جوان به این مرحله از زندگی برسند که راه چاره را در طلاق و جدایی بدانند.

شیدا به‌خاطر سن کم درک زیادی از ماهیت اصلی زندگی مشترک ندارد و همین مسأله هم باعث شده تمام نقاط قوت و ضعف زندگی مشترک خودش را صادقانه برای دیگران تعریف کند و دیگران به خودشان این اجازه را بدهند و در زندگی شیدا و میثم دخالت کنند و بر همین اساس این دخالت‌ها باعث ایجاد تشنج و مشکلات بین این زوج جوان شده که می‌خواهند طلاق بگیرند.

طلاق

این زوج جوان باید بدانند که برای ایجاد یک زندگی مشترک موفق و خوب رازدار همدیگر باشند و تا جایی که می‌توانند از درددل کردن برای دیگران خودداری کنند تا اجازه دخالت دیگران را در زندگی مشترک ندهند.

دعوای زوج جوان بر سر مغازه، پای آنها را به دادگاه خانواده تهران باز کرد. زن جوان که از مشتری‌های مغازه شوهرش به‌شدت عصبانی بود، تصمیم عجیبی گرفت. او از شوهرش خواست که فقط لباس‌های مردانه بفروشد و دیگر سراغ لباس‌های زنانه نرود. همین مسأله باعث ازهم‌پاشیدن زندگی این زوج جوان شد.

وقتی این زوج در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفتند، قاضی از آنها علت درخواست جدایی را پرسید. مرد جوان نیز رشته کلام را در دست گرفت و دراین‌باره به قاضی گفت: آقای قاضی من سال‌هاست که مغازه لباس‌فروشی دارم. لباس زنانه می‌فروشم. وقتی با همسرم آشنا شدم، این مغازه را داشتم. اتفاقا همسرم یکی از مشتری‌هایم بود که عاشق هم شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. حالا اما بعد از سه سال زندگی مشترک، الهه ساز مخالف می‌زند. او هر روز درخصوص مشتری‌هایم با من دعوا و بهانه‌گیری می‌کند. در روز چندبار بدون خبر وارد مغازه می‌شود تا مثلا مچ من را بگیرد. به تمام مشتری‌هایم گیر می‌دهد. کافی است با یک نفر بیشتر حرف بزنم. آن شب در خانه جنجال بزرگی داریم. مدت‌هاست که دارم این رفتارهایش را تحمل می‌کنم. هرچه با او صحبت کردم، فایده‌ای نداشت. سعی کردم کمی از حساسیت‌هایش کم کنم و از او خواستم خودش هم هر روز به مغازه بیاید تا ببیند که من شیطنت نمی‌کنم ولی باز هم فایده‌ای نداشت؛ چون هربار که به مغازه می‌آمد، جلوی مشتری‌ها با هم دعوا می‌کردیم و آبروی من می‌رفت.

طلاق

حتی با یک مشاور هم صحبت کردیم ولی الهه دست‌بردار نبود تا این‌که او از چند وقت پیش بهانه عجیبی پیدا کرد. از من خواست که دیگر لباس زنانه نفروشم تا دیگر هیچ مشتری زنی به مغازه‌ام نیاید. او اصرار کرد که لباس مردانه بفروشم. در صورتی که من سال‌هاست در این کار فعالیت دارم و نمی‌توانم به خاطر حسادت‌های زنانه شغلم را نابود کنم. اگر کار پوشاک مردانه را آغاز کنم، باید همه‌چیز را از نو شروع کنم. من به این کار عادت دارم و برای همین همسرم باید خودش را تغییر بدهد و دست از این رفتارهای بچگانه‌اش بردارد. راستش من هم دیگر از این رفتارهایش خسته‌شده‌ و تحمل این همه دعوا و جنجال را ندارم. برای همین می‌خواهم از این زن برای همیشه جدا شوم./مشرق

 

آیا این خبر مفید بود؟
ارسال نظر: