علیرضا بیرانوند | حواشی علیرضا بیرانوند

پست عاشقانه همسر علیرضا بیرانوند چشم همه را درآورد | خانوم بیرانوند همه رو زخمی کرد

پست عاشقانه همسر علیرضا بیرانوند چشم همه را درآورد

پست عاشقانه همسر علیرضا بیرانوند چشم همه را درآورد | خانوم بیرانوند همه رو زخمی کرد
کدخبر : 22474
پایگاه خبری تحلیلی پیشنهاد ویژه :

یکی از اظهارات جالب علیرضا بیرانوند سنگربان پرسپولیس درباره حاشیه مذاکره‌اش با استقلال به پسرش طاها برمی‌گشت. علیرضا بیرانوند در این باره فاش کرد: زمانی که بحث استقلال پیش آمد پسرم هر روز تماس می‌گرفت و تهدید کرد اگر استقلالی شوی، خودکشی می‌کنم! من گفتم بابا اختلاف خیلی است و او گفت ۷۰ یا ۸۰ میلیارد تومان دادند در پرسپولیس بمان و حتی این رقم را به ۲۰ میلیارد تومان رساند و...علیرضا بیرانوند نام اصلی وی محمدرضا بوده که با شناسنامه برادر خود به فوتبال معرفی شده بازیکن فوتبال اهل ایران است. علیرضا بیرانوند که در پست دروازه‌بان بازی می‌کند. علیرضا بیرانوند بازیکن پرسپولیس است.

علیرضا بیرانوند

زندگی نامه علیرضا بیرانوند

- من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن.

علیرضا بیرانوند

در کودکی خیلی شیطان بودی؟

- نه، اصلا. من آزارم به یک مورچه هم نرسید. واقعا فکر نمی کنم تا الان کسی از اقوام و همسایه ها از من ناراضی بوده باشد. مثلا بیاید بگوید علیرضا شیشه خانه ما را شکسته یا علیرضا ما را اذیت کرده... اصلا! برعکس، دیگران خیلی سر مرا با سنگ شکسته اند، شیشه های خانه مان را شکسته اند و من عکس العملی نشان ندادم ولی خب من آدم رکی هستم و همیشه حرفم را می زنم.

علیرضا بیرانوندیعنی عشق فوتبال در تو جوری نبود که هر روز شیشه های خانه مردم بریزد پایین؟

- نه، عشق فوتبال در من جوری بود که همیشه با پدرم بر سر خواستن فوتبال دعوا می کردم. پدر من هم چون دستش به من نمی رسید وسایلم را پاره می کرد. وقتی بابا وسایل ورزشی مرا پاره می کرد حس می کرد مرا یک دل سیر زده! چون می دانست وسایلم را خیلی دوست دارم و حاضرم هر کاری برای فوتبال بکنم.

چه سالی وارد تهران شدی؟

- من سال 86 به تهران آمدم؛ یعنی وقتی که 15 سالم بود. من هست و نیست های فوتبال در تهران را نمی دانستم. نمی دانستم زیرگروه هایی هست، آسیاویژنی وجود دارد، من فقط سوار اتوبوس شدم تا برای فوتبال از خرم آباد به تهران بیایم. در اتوبوس یک آقایی را دیدم به اسم حسین فیض که مربی وحدت تهران بود. ما با هم صحبت کردیم. به من گفت یک تیم دارم، صد و پنجاه هزار تومان پول بده من تو را به تیم ببرم و ثبت نام کنم؛ در صورتی که من حتی کرایه به تهران آمدنم را هم از دیگران گرفته بودم! گفتم من آمده ام پیشرفت کنم و پولی هم برای خودم دربیاورم.

علیرضا بیرانوند

علیرضا بیرانوندیعنی به تیم وحدت رفتی؟

- بله. حسین آقا پول از من نگرفت و مرا به تیم برد و من در آنجا درخشیدم. بعد کاپیتان تیم را دنبال من فرستادند که نگذار علیرضا از تیم برود. حیف می شود. یک سال آنجا بازی کردم و آقای کمپانی که الان مربی امیدهای نفت تهران است، مرا برای نوجوانان نفت انتخاب کرد.

من حتی وقتی برای نوجوانان نفت بازی می کردم خوابگاه نداشتم. جایی نداشتم که شب ها بخوابم. برای خواب حدود سه ماه خانه عمه ام بودم ولی خب بیشتر از این نمی شد آنجا ماند، چون اذیت می شدند. بعد از اینکه از خانه عمه ام بیرون آمدم به خاطر اینکه جایی برای خواب داشته باشم رفتم برای یک کارواش کار کردم. بعد از کارواش به یک پیتزافروشی می رفتم و کار می کردم. من حتی در تهران رفتگری هم کردم. همیشه و همه جا اینها را می گویم و هیچ وقت فراموش نمی کنم؛ مخصوصا رفتگری ام را. من افتخار می کنم که این کارها را انجام دادم و خدا را شکر خداوند مزد زحمات و زجرهایی را که کشیدم به من داد.

در این مدت با خانواده ات در ارتباط بودی؟

- نه. آن اوایل که به تهران آمدم پدر و مادرم اصلا از من خبری نداشتند. من تمام مواقعی که داشتم کار می کردم خانواده ام فکر می کردند هنوز خانه عمه ام هستم. آنها نمی دانستند دارم کار می کنم. دارم رفتگری می کنم. یک بار وقتی در کارواش کار می کردم یکی از اقوام من را دید و رفت به پدرم گفت شما واقعا فکر می کنید پسرتان دارد فوتبال بازی می کند؟ پسر شما دارد در تهران کار می کند. بعد پدرم خیلی ناراحت به من زنگ زد و پرسید چرا؟ گفتم:مجبورم! چون جای خواب ندارم. باز هم گفت برو خانه عمه. گفتم نمی شود. خودم اذیت می شوم. پدرم واقعا خبر نداشت. اگر خبر داشت شاید اصلا نمی گذاشت من فوتبال بازی کنم و به هر طریقی بود به تهران می آمد تا مرا ببرد. تا اینکه شکر خدا باشگاه نفت کم کم به من یک نمازخانه داد تا آنجا بخوابم. بعد می رفتم در رختکن می خوابیم و بعد از آن هم یک سوییت در اختیار من گذاشتند که در آن 8 نفر بودیم.

علیرضا بیرانوندچرا دروازه بانی را انتخاب کردی؟

- راستش من اول که فوتبال بازی می کردم، فوروارد بودم. یک بار به درخواست بچه های مدرسه فوتبال ایستادم درون دروازه. سه تا اتوپ را گرفتم و بچه ها خیلی تشویقم کردند. گفتن وقتی استعدادش را داری توی دروازه بایست. این را گفتند چون خروج هایم خوب بود و نترس بودم. با این ترتیب من ایستادم توی دروازه. آقای جواد محمودی در این راه خیلی مرا کمک کردند.

برسیم به اولین قراردادت با نفت.

- اولین قراردادم با نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به من پول دادند که آن را به خانواده ام دادم. وقتی از نوجوانان به امید رفتم قراردادم شد 2 میلیون و 500 هزار تومان. پنج سال پیش که نفت به لیگ برتر آمد، قرارداد من 85 میلیون تومان شد. چون آن اوایل روی نیمکت بودم و بازی به من نمی رسید. سال به سال 20 درصد به قراردادم اضافه می شد. زمان سرمربیان بعدی هم قراردادم بیشتر شد. مثلا زمان آقا یحیی 300 تومان می گرفتم.

یعنی اولین قرارداد رسمی ات با تیم نفت سال 89 بود؟

- بله. فصل 89-88 بود که 85 میلیون تومان قرارداد داشتم.

با این گذشته ای که گفتی، چطور با این همه سختی پای علاقه ات به فوتبال ماندی؟

- من تمام این سختی ها را برای فوتبالم کشیدم. از روز اول می دانستم نیت و شغل اصلی من فوتبال است پس مجبور بودم برای هدفم این کارها را انجام دهم. هر جا می رفتم می گفتم فقط یک جای خواب به من بدهید، برایتان کار می کنم. به رستوران رفتم گفتم به شما در شستن ظرف ها کمک می کنم. آنها به من یک اتاق برای خوابیدن دادند و هر روز ساعت 6 صبح مرا بیدار می کردند و تا ساعت 12 ظرف می شستم. می رفتم سر تمرین، دوباره برمی گشتم و باید کمک می کرم. بعضی وقت ها خیلی اذیت می شدم و روزی هزار تومان هم بیشتر به من نمی دادند! تمام این دردسرها به خاطر هدف اصلی بود.

علیرضا بیرانوندو بعد هم نفت. نفت تیمی است که تمام مردم فارغ از تعصبات خودشان به تیم هایشان دوستش دارند. یک تیم منسجم، قوی و دوست داشتنی. عامل موفقیت این تیم چیست؟

- عامل موفقیت نفت کادر فنی جوانی است که به تیم اضافه شدند و رفاقتی که با بچه ها برقرار می کردند. جو آرام و مدیریت تیم هم عالی است. الان انتظارات از نفت خیلی بالا رفته است. نفتی که 34 نفر تماشاگر داشت حالا برای بازی های آسیایی اش حدود بیست هزار نفر می آیند. مردم هم سنگ تمام گذاشتند. الان هم ما با الاهلی امارات بازی داریم که امیدوارم بتوانیم بازی را ببریم.

الاهلی را چطور می بینی؟

- برعکس آنچه اکثرا می گویند الاهلی تیم خیلی خوبی نیست و بردنش آسان است ولی الاهلی، العین اماراتی را حذف کرد که همه آن را یکی از فینالیست های جام باشگاه ها می دانستند. آقای منصوریان هم شناخت خوبی دارند و انشاءالله می بریم.

بعد از بازی با الاهلی عربستان، وقتی عکس العمل مردم را دیدی چه احساسی داشتی؟ صفحات اجتماعی مردم از عکس های تو و تیم نفت پر شد.

- من بی نهایت خوشحال شدم، بخصوص آن سه بار حیدر گفتن ها خیلی به ما چسبید.

قضیه این سه بار حیدر گفتن ها چه بود؟ یک حرکت خودجوش بود؟

- بله. اتفاقا علی آقا جلوی شادی بیش از حد  را گرفت. ما می خواستیم کردی برقصیم و حداقل ده بار با پرچم دور زمین بدویم. علی آقا نگذاشت. شاید هم کار خدا بود. ممکن بود با این کار ما عصبانی شوند و بلایی سر ما بیاید ولی آن حیدر گفتن خیلی به ما چسبید و وقتی که دیدیم تمام مردم هم خوشحال هستند خیلی لذت بردیم.

یک زمان بحث شد علی منصوریان سرمربی می شود و تو را هم با خودش به استقلال می آورد.

- دو سال است همین بحث است ولی من حکمتش را نمی دانم! شاید واقعا خواست خداست. من خودم خیلی دوست داشتم به استقلال بروم ولی خواست خدا بود که علی بیرانوند روزی به استقلال برود که حداقل هشت تا ده سال برای استقلال و هواداران بازی کند.

الان هواداران استقلال تو را خیلی دوست دارند. این را از شبکه های مجازی می شود فهمید. فکر نمی کنی اگر دیر شود، ممکن است دیگر تو را نپذیرند؟

- نه. واقعا خواست خداست که من زمانی به استقلال بروم که هشت سال مفید برای هواداران بازی کنم. الان استقلال سال به سال دارد گلر عوض می کند و من الان تیم محبوبم نفت است. نفت 9 سال است که خانه من است و من این افتخار را دارم که برای سال ششم دارم با علی آقا کار می کنم.

فکر نکردی ممکن است در استقلال با بحث رقابت محبوب تر شوی!

- تمام مردم ایران به من لطف دارند و مرا در رسیدن به هدفم کمک می کنند. درست است، در استقلال و پرسپولیس دیده می شوی. مثلا تیمی مثل نفت در سال 4 بار دیده می شود. تیم ما پارسال مدعی قهرمانی بود ولی اصلا بازی های ما را نشان نمی دادند. حتی من یک بار با رسانه شوخی کردم گفتم لااقل در شبکه کارتون ما را نشان دهید تا بچه ها ما را ببینند! ببینند چرا نفت در صدر است، ببینند ارسلان مطهری چطور گل می زند. مردم باید ببینند ما چطور تا اینجا آمده ایم. حتی دو بازی آخر ما را هم نشان ندادند. دو بازی مانده تا قهرمانی را ولی مثلا سپاهان و تراکتور را که خودشان شبکه استانی دارند، در شبکه ورزش نشان می دهند. لااقل نفت را بگذارید در شبکه شما، هیچ کس این کار را نکرد ولی خب شاید همین چراغ خاموش بودن به ما کمک کرد.

چرا آن اوایل استقبال هواداران از بازی های نفت کم بود؟

- چون با بازی های ما آشنا نبودند ولی وقتی دیدند ما داریم خوب نتیجه می گیرمی و جوانگرایی داریم و حتی تمام کادر فنی تیم مان جوان است، کم کم استقبال بیشتری شد. الان من مطمئنم مردم واقعا نفت را دوست دارند.

دروازه بانی بهتر است یا پاس گل دادن؟

- پاس گل دادن خیلی بهتر است. من این حس را واقعا تجربه کردم. پارسال هم پاس گل دادم و هم بازیکنان را در موقعیت تک به تک قرار دادم ولی چون اینها دیده نمی شود، کسی ما را نمی بیند. به خصوص پاس گل به ارسلان مطهری خیلی لذتبخش بود که پرتاب دستم هم جهانی شد و روزنامه های انگلیس و اسپانیا گفتند باید در گینس ثبت شود.

آیا این خبر مفید بود؟
ارسال نظر:

  • پربازدید
  • پربحث ها
روی خط رسانه