حوادث امروز | اخبار حوادث روز
فیلم وحشتناک از شلیک گلوله به پزشک | جنایت فجیع مرد زن نما
مرد مسلح با پوشش زنانه خود را به جای یک بیمار جا زد و با ورود به مطب رضا ملکی گرجی متخصص عفونی در شهرستان ایذه، او و یکی از بیمارانش را با شلیک گلوله زخمی کرد و گریخت.
شامگاه شنبه یازدهم دی امسال صدای تیراندازی از مطبی در طبقه دوم داروخانه غنچه درخیابان امام (ره) شهرستان ایذه استان خوزستان، سکوت محله را شکست.
وقتی همه سراسیمه از خانه و مغازههایشان بیرون آمدند، دریافتند تیراندازی در مطب دکتر متخصص عفونی رخ داده که با ورود به آنجا پزشک و بیمارش را زخمی یافتند.
دو مرد زخمی به بیمارستان شهدای ایذه و روز بعد به بیمارستان گلستان اهواز منتقل شدند و تحت عمل جراحی قرار گرفتند که حال هردویشان رضایتبخش است.
دکتر رضا ملکی گرجی، ۴۱ساله دیروز بعد از خروج از اتاق عمل در گفتوگویی کوتاه گفت: «من و همسرم پزشک هستیم. آن روز مشغول ویزیت مردی ۴۳ساله در مطب بودم که در باز شد و فردی با پوشش زنانه به اتاق آمد. از او خواستم بیرون برود و منتظر بماند.
منشیام را صدا زدم که او را راهنمایی کند. مرد زننما ناگهان سلاحی را از زیر چادرش بیرون آورد و سمتم گرفت. از مرد مسلح خواستم سلاح را کنار بگذارد تا جان کسی به خطر نیفتد که توجهی نکرد و دو تیر به پاهایم شلیک کرد.»
وی افزود: «تیر سوم که شلیک شد، جا خالی دادم و به دیوار خورد. مرد بیمار سعی کرد به من کمک کند که مرد تیرانداز به او شلیک کرد و هردو زخمی کف اتاق افتادیم و مهاجم مسلح فرارکرد. منشیام که یک مرد است و همسر مرد بیمار وارد شدند و ما را زخمی یافتند. بعد به بیمارستان منتقل کرده و نجات پیدا کردیم.
نمیدانم ضارب مسلح چه هدفی را دنبال میکرد. من با کسی اختلاف و درگیری نداشتم و همیشه رفتار خوبی با مردم ایذه و بیمارانم داشتم. امیدوارم مأموران ضارب را زودتر بازداشت کنند.»
منشی مطب که شاهد این تیراندازی بود درباره ماجرا به خبرنگار ما گفت: «آقای دکتر اهل ساری است و با همسرش شش سال میشود که به ایذه آمدهاند. در دو سال اول کرونا بیماران زیادی به او مراجعه کرده و تحت درمان بودند.
مدتی بود همسرش به شهر دیگری منتقل شده و آقای دکتر چند روز یکبار به آنجا میرفت. حوالی ساعت ۱۹ شنبه نوبت به آخرین بیمار رسید. او مردی ۴۳ساله بود که با همسرش به مطب آمدند. او منتظر ماند و شوهرش وارد اتاق شد. »
وی ادامه داد: «چند دقیقه بعد فردی چادری به سمت اتاق دکتر رفت که گفتم منتظر باشید. با شنیدن صدایم دستپاچه شد. او پوشش زنانه داشت اما جثه و کفشهایش مردانه بود.
شک کردم و دنبالش رفتم. در اتاق را بسته بود و نمیگذاشت وارد شویم. چند لحظه بعد صدای شلیک گلوله شنیدم. عقب آمدم و در باز شد و مرد مسلح که چادر زنانه و نقاب به چهره داشت، کلتش را سمت من وهمسر مرد بیمار گرفت و متواری شد. به دنبال ضارب دویدم که پس از پیچیدن داخل کوچه خلوت سوار موتورسیکلتی شد و گریخت.»