هذیان گویی در خواب از سرقت بزرگ پرده برداشت
اواخر سال گذشته مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از سرقت دلارها و طلاهایش شکایت کرد.
وی گفت: مدتی قبل خودروی ال 90 خودم را که تازه خریداری کرده بودم فروختم و با پساندازی که خودم و همسرم داشتیم مقداری دلار خریدیم چون فکر میکردیم با گران شدن دلار سود خوبی میکنیم. دلارها و طلاهای همسرم را داخل کشوی کوچکی که در تخت خواب قرار داشت جاساز کرده بودیم. برای مسافرت چند روزه خانه را ترک کردیم و زمانی که به خانه آمدم با در تخریب شده و سرقت دومیلیاردی طلا و دلارها مواجه شدم.
با شکایت مرد میانسال تحقیقات برای شناسایی سارق یا سارقان آغاز شد. گرچه متهمان با شگرد تخریب در وارد شده و به نظر میرسید که سرقت از سوی افرادی بیگانه باشد اما سرقت طلا و دلارهای جاساز شده این احتمال را برای تیم تحقیق مطرح کرد که سرقتها از سوی فردی آشنا انجام شده است.
تحقیقات برای رازگشایی از سرقت میلیاردی ادامه داشت اما هیچ رد و سرنخی از سارق به دست نیامد تا اینکه چند روز قبل دختر شاکی پرونده به پلیس رفت و هویت سارق را برملا کرد.
او گفت: شوهرم مدتهاست یک عادت عجیب دارد او هر اتفاق عجیب و مهمی که در طول روز برایش افتاده باشد شب در خواب ناخواسته بیان میکند. اوایل فکر میکردم هذیان میگوید اما بعد متوجه شدم حرفهایش در خواب واقعیت دارد. چند ماه بعد از سرقت خانه پدرم، وضع مالی همسرم به یکباره خوب شد. خودرویی خرید و خوب پول خرج میکرد.
زن جوان ادامه داد: چند باری از او پرسیدم که این پولها را از کجا آورده و او هم در پاسخ مدعی بود که خودرو را قسطی خریده و شرکتی که در آن کار میکند، به او وام داده است. حرفهای او را باور کردم تا اینکه این اواخر متوجه شدم شوهرم در خواب مدام از دلار حرف میزند. اوایل توجهی نمیکردم تا اینکه یک شب که خواب بود بالای سرش نشستم و خوب به حرفهایش گوش کردم آن موقع بود که فهمیدم او سارق خانه پدرم است.
با شکایت زن جوان، همسر او بهعنوان نخستین مظنون پرونده بازداشت شد. وی در تحقیقات به سرقت اعتراف کرد و گفت: تازه ازدواج کرده بودم که به خاطر شیوع کرونا، شرکتی که در آن کار میکردم مرا تعدیل نیرو کرد. از آنجا که تازه ازدواج کرده بودم و شرایط مالی بدی داشتم به هر دری زدم تا کار پیدا کنم اما نشد؛ نمیخواستم به همسرم بگویم بیکار شدهام در همین موقع بود که در جریان خرید دلار از سوی پدرزنم قرار گرفتم و او در میان صحبتهایش ناخواسته مخفیگاه طلا و دلارهایش را برملا کرد. وسوسه شده بودم، موضوع را به همکار دیگرم که او نیز مثل من بیکار شده بود گفتم و باهم نقشه سرقت را طراحی و اجرا کردیم و برای اینکه کسی متوجه نشود در خانه را تخریب کردیم تا به نظر برسد سارق غریبه است.
متهم ادامه داد: بعد از سرقت مدتی دست به دلارها و طلاها نزدیم اما کم کم شروع به خرج کردن آنها کردیم. قرار بود که سهم من از سرقت بیشتر باشد. اما همدستم گفت باید سهم مساوی تقسیم شود و مرا تهدید کرد که اگر تقسیم سهم مساوی نباشد، ماجرا را در نامهای بدون نام و نشان مینویسد و به دست پدرزنم میرساند. همین مسأله باعث ترس و نگرانی من شده بود و شبها کابوس میدیدم و حرف میزدم که بالاخره خودم را لو دادم.
با اعتراف داماد جوان، همدست او نیز به دستور قاضی دادسرای ویژه سرقت بازداشت شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.