زن جوان شوهرش را قطعه قطعه کرد | شوهرکشی وحشتناک در بوشهر
خانواده مرد جوان 30 ساله که با ساتور به دست همسر 27 ساله اش به قتل رسید،تنها خواستار قصاص هستند.
قاتل فراری مدتی بعد در محلههای جنوبی این شهر توسط پلیس دستگیر شد. رسیدگی به این پرونده از اواخر فروردین امسال و با گزارش قتلی هولناک در بوشهر در دستور کار تیم جنایی این شهر قرار گرفت. با حضور تیم جنایی در محل، مشخص شد زن جوانی همسرش را با ضربه ساتور به قتل رسانده است. عامل این قتل هم خیلی زود دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد.
خواهر مقتول میگوید، همهچیز از 7 سال پیش شروع شد. آنموقع برادرش شهاب در بندرعباس سرباز بود و ۲۱ یا ۲۲ سال بیشتر نداشت: «گویا در مسیر خود به پادگان، همسرش را که آن زمان دختر جوان ۱۹ سالهای بود، دید و دلباخته او شد. پدر و مادر این دختر از هم جدا شده بودند. ما به دلیل برخی مسائل، بهشدت مخالف ازدواج برادرم با او بودیم. خواهر بزرگترم بدون بیاحترامی، به دختر گفت برادرمان سن مناسبی برای ازدواج ندارد و بهتر است رابطهشان را تمام کنند. در هرصورت، ازدواج کردند و ما هم در مراسمشان شرکت نکردیم. پس از تولد برادرزادهام، خواهر بزرگترم گفت به خاطر بچه باید کدورتها را فراموشکنیم.»
به گفته خواهر شهاب، برادرش عاشق همسر و دخترش بود اما به دلیل اینکه حرفهای ناخوشایندی در مورد همسرش به گوشش رسیده بود، بینشان کشمش وجود داشت تا عید امسال که شهاب به خانوادهاش اعلام کرد میخواهد از همسرش جدا شود. «برادرم گفته بود بیشتر وقتها با هم دعوا میکنند و زنش بعد از دعوا خانه را ترک کرده و دائم از کارهایش بهانهگیری میکند. یک شب برادرم و همسرش به کافه رفته بودند که دوباره دعوایشان شد.
زن برادرم ناگهان وسط خیابان رفت و خودش را جلوی یک ماشین انداخت. اگر قصد عروسمان از این کارها جدایی بود، ما مشکلی نداشتیم اما حاضر به جدایی نبود. شهاب به ما گفته بود همسرش با دوستانش گروهی داشتند که دوستانش در آن به برادرم توهین کرده بودند، اما همسرش فقط شکلک خنده میگذاشت.
چند روز قبل از قتل، زن برادرم بعد از یک دعوا به خانه مادرش رفت. از مادر عروسمان خواستم که با دخترش صحبت کند تا سر زندگیاش برگردد و اگر نمیخواهد، بگوید تا کار تمام شود. برادرم میخواست شکایت کند که گفتیم زشت است و خواستیم این کار را نکند. پدر دختر آمد و با کمی صحبت، اینها را دوباره با هم آشتی داد.»
خواهر شهاب در مورد قتل میگوید: «زن برادرم لازانیا پخته و درون غذای شهاب ماده بیهوشکننده ریخته بود. غذا که تمام شد، شهاب به اتاق رفت تا استراحتکند که بیهوش شد. آنطور که قاضی به ما توضیح داد، زن برادرم ابتدا ضربهای به گردنش زده و سپس سرش را از تن جدا کرده است. بعد هم پیکر بیجانش را قطعه قطعه کرده تا راحت از خانه خارج کند. زن برادرم حتی از خانم همسایه هم یک کارتن خالی کولر گرفته و گفته بود برای آوردن اسباب از خانه قدیمی به خانه جدید، کارتن نیاز دارد.
به گفته همسایهها، قبل از آمدن ماموران، او با استفاده از وانت یکی از دوستان شوهرش، چهار کیسه زباله از خانه خارج کرده و گویا خودش کیسهها را به سطل زباله انداخته بود. ما از این اتفاق بیخبر بودیم تا اینکه یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت کجایی داداشت را تکهتکه کردهاند. با این خبر، مثل دیوانهها شدم. به خانه برادرم رفتم، دیدم پر از مامور است و همسایه هم جمع شدهاند. باورم نمیشد و فکر میکردم برادرم چیزی از همسرش دیده و به همین خاطر او کسی را کشته است اما اجازه ندادند وارد خانه شوم و میگفتند صحنه قتل فجیع بوده است.»
خواهر مقتول در مورد نحوه دستگیری قاتل توضیح میدهد: «زن برادرم پس از قتل با پدرش تماس گرفته و گفته شهاب را کشته است اما چون حرفهای دخترش را باور نکرده، با پلیس تماس گرفته و موضوع را اطلاع داده است. ماموران هم بعدها به ما گفتند به خانه برادرم رفته بودند تا به دادش برسند اما زمانی که به محل رسیدهاند یک روز از مرگ برادرم گذشته بود. پدرزن برادرم به ماموران گفت دخترش پس از جنایت به خانه دوستش یا خالهاش رفته است. زن برادرم حتی پس از ارتکاب قتل هم ناراحت نبود و پس از کشتن برادرم با گوشی شهاب به دیگران پیام داده بود تا همه فکر کنند شهاب زنده است.»
خواهر مقتول ادامه میدهد: «ما فقط قصاص میخواهیم. برادرم خیلی کوچک بود که پدر و مادرمان فوت شدند و خواهر بزرگترم او را بزرگ کرد. برادرم همیشه نگران سرنوشت دخترش بود و به خاطر او میخواست زندگیاش را ادامه دهد. نمیدانم آن زن چطور دلش آمد با زندگی دختر کوچکش که حالا با ما زندگی میکند، این کار را انجام دهد. دخترش را میبینم، قلبم آتش میگیرد و نمیدانیم چطور قرار است بدون پدر و مادر بزرگشود.»