ضرب المثل
داستان ضرب المثل کلاهش پس معرکه س | ماجرای ضرب المثل معروف
در زمانهای گذشته معمول بود که دراویش وشعبده بازها در سر چهارراه ها و معابرعمومی معرکه می گرفتند و چند چشمه بازی می کردند، یعنی هنرها و شعبده بازیهای خود را ضمن اظهار مطالب مشروحی به تماشاچیان نشان می دادند و به فراخور کاری که عرضه میکردند از تماشاچیان مبلغی پول به عنوان مزد دریافت می داشتند .
در زمانهای گذشته معمول بود که دراویش وشعبده بازها در سر چهارراه ها و معابرعمومی معرکه می گرفتند و چند چشمه بازی می کردند، یعنی هنرها و شعبده بازیهای خود را ضمن اظهار مطالب مشروحی به تماشاچیان نشان می دادند و به فراخور کاری که عرضه میکردند از تماشاچیان مبلغی پول به عنوان مزد دریافت می داشتند .
شکل و ترتیب معرکه گیری به این ترتیب بود که بدواً معرکهگیر یا شعبده باز در وسط چهارراه و معبر عمومی سفره ای پهن می کرد و با کمک معاون و دستیارش مشغول شعرخوانی و سؤال و جواب می شد اطراف این سفره تا مسافت و عمق یک الی دو متر کاملاً باز بود و جزء حریم درویش معرکه گیر محسوب می شد که هنگام انجام برنامه در آن تردد ورفت وآمد می کرده است .
خارج از این محوطه تماشاچیان مجاز بودند دایرهوار بایستند و هنرنماییهای معرکه گیر را تماشا کنند . چنانچه بر تعداد تماشاچیان افزوده میشد معرکهگیر دوایر صفوف اول ودوم و سوم را موکلف می کرد بنشینند تا بقیه تماشاچیان که دیرتر رسیده و در عقب جمعیت ایستاده بودند بتوانند بساط معرکهگیری را ببینند و از شیرینکاریهای معرکهگیراستفاده کنند .
گاهی اتفاق می افتاد یکی از تماشاچیان که در صف جلو نشسته بود با اطرافیان اختلاف پیدا می کرد و یا رفتاری ازاو سرمی زد که موجب حواس پرتی معرکه گر و اختلال نظم می شد . در این موقع یکی ازتماشاچیان به منظور دفع شر، کلاه آن شخص مخل ومزاحم را که در صف اول نشسته بود برمی داشت و به خارج ازدایره یعنی پس معرکه پرتاب می کرد .
پیداست شخص مزاحم که کلاهش پس معرکه افتاده بود برای بدست آوردن کلاهش اضطراً ازمعرکه خارج می شد و سایرین جایش را میگرفتند و دیگر نمی توانست به صف اول بازگردد.