ضرب المثل
داستان ضرب المثل دل دادی و قلوه گرفتی | ماجرای ضرب المثل معروف
داستان ضرب المثل دل دادی و قلوه گرفتی
در داستان قدیمیای که به عنوان منبع این ضرب المثل شناخته میشود، یک پسر جوان برای یادگیری حرفهی خیاطی به یک صنعتگر ماهر رفت. صنعتگر، پسر را در کار خود تعلیم داد ولی پسر همیشه به دنبال راهحلهای سریعتری برای انجام کارها بود.
یک روز، صنعتگر پسر را به بازار فرستاد تا نخی برای درست کردن یک لباس بخرد؛ اما پسر به جای آنکه نخهای کیفیت بالاتری را خریداری کند، نخهای ارزانتری را انتخاب کرد.
پس از بازگشت پسر، صنعتگر متوجه کیفیت نخهای خریداری شده شد و به پسر گفت: "تو دل دادی و قلوه گرفتی." به عبارت دیگر، پسر به دنبال راهحلهای سریع و ارزان بود و نتیجهی کارش با کیفیت پایین بود.