اخبار حوادث | حادثه تلخ | اخبار حوادث روز
حمله وحشیانه به کارگردان معروف در وسط بازار | قتل زنجیره ای کارگردان های معروف در ایران!
محمد حسام حدادیان به شدت مجروح شد.
محمد حسام حدادیان ، بازیگر و کارگردان و فیلمنامه نویس جوان سینمای ایران مورد حمله یک مرد با چاقو در یکی از مجتمع های تجاری منطقه سبزه میدان تهران قرار گرفت.
حمله خونین مرد چاقوکش به کارگردان سینما در بازار طلای تهران
وکیل محمد حسام حدادیان - کارگردان جوان سینمای ایران به خبرنگار رکنا در خصوص این حادثه گفت: طلافروشی ، شغل دوم محمد حسام حدادیان است.26 اسفند ماه 1402 بین دو کسبه پاساژ در منطقه سبزه میدان تهران، درگیری ایجاد شد. محمد حسام حدادیان و چند کسبه دیگر پاساژ، برای جدا کردن آنها وارد درگیری شدند و در نهایت این دعوا تمام شد و همه به خانه هایشان رفتند.
روز بعد وقتی محمد حسام حدادیان برای باز کردن در مغازه، وارد پاساژ شد متوجه شد که برق مغازهاش به دلیل یک اختلال قطع است. درگیر ماجرای وصل کردن برق بود که یکی از دو کسبه ای که شب 26 اسفندماه با هم درگیر شده بودند وارد پاساژ شد و بلند به حدادیان فحاشی کرد. حدادیان در پاسخ از او خواست که آرامش را حفظ کند اما طرف مقابل با چاقو به سمت محمد حسام حدادیان حمله کرد و سه ضربه چاقو به سفیدران او زد. حدادیان راهی بیمارستان شده و به شدت مجروح شده است.
وی در توضیح مراحل قضایی و پلیسی این پرونده گفت: شکایت کرده ایم. پرونده در دادسرای ناحیه 12 تهران در دست بررسی است.
گفتنی است، محمد حسام حدادیان با بازی در سریال هشتگ خاله سوسکه بیشتر بین مردم شناخته شد و اکنون نیز، فیلم "حبس مجرد" به کارگردانی حدادیان، آماده اکران است
روایت قتل وحیده محمدیفر
اولین متهمی که در جلسه دوم دادگاه درجایگاه قرار گرفت، اسکندر بود؛ متهمی که به نوعی جعبه سیاه پرونده بود و با دستگیری او، جزئیات این جنایت فاش شد. سه متهم پس ازدستگیری درتلاش بودند پای اسکندر به پرونده بازنشود، اما پازل گمشده اعترافات آنها این احتمال رامطرح کرد که نفر چهارمی هم در این جنایت نقش دارد که پس ازبازجویی از داوود، تنها متهم زیر ۱۸سال پرونده، هویت آخرین متهم پرونده هم فاش شد.
قاضی یوسف فلاحی، رئیس شعبه یکم دادگاه کیفری یک استان تهران پس از قرار گرفتن اسکندر در جایگاه گفت: با توجه به تحقیقات صورت گرفته، محتویات پرونده و کیفرخواست، متهم به شروع به قتل نسبت به مرحوم محمدیفر بهدلیل اقراری که داشتهاید، مباشرت در ضرب عمدی با چاقو، مشارکت در سرقت مسلحانه در شب ورود به عنف، اخفای ادله جرم و ورود و اقامت غیرمجاز به کشور هستید، اتهام خود را قبول دارید؟
اسکندر: بله. همه را قبول دارم.
رئیس دادگاه: توضیح بده، اولینبار چطور وارد خانه مرحوم مهرجویی شدید؟
اسکندر: حدود یک هفته قبل از قتل، کریم – متهم ردیف اول – زنگ زد و گفت برویم جایی برای دزدی. گفتم کجا؟ گفت داخل شهرک مردی هست خیلی پولداره، خارج میره و دلار و یورو داره. من آقای مهرجویی را نمیشناختم و کریم حرفی از قتل نزد و فقط گفت میرویس و داوود هم در این سرقت با ما همراه هستند. غروب ساعت ۱۷ و ۳۰ دقیقه از سر کار به محل قرار رفتم.
رئیس دادگاه: محل قرار کجا بود؟
اسکندر: کنار دیوار شهرک در جاده اصلی. من آخرین نفری بودم که به آنجا رسیدم. داخل شهرک رفتیم. کریم دو چاقو آورده بود. هوا تاریک شده بود، اما نمیدانم ساعت چند بود. وقتی به خانه رسیدیم. اول کریم از بالای نرده وارد شد. بعد میرویس و بعد من و داوود وارد شدیم. کریم سمت در آشپزخانه رفت که خانم سایهاش را دید و گفت کیه؟ کریم صدایش را عوض کرد و گفت در را باز کن. خانم گفت وایسا الان زنگ میزنم پلیس. کریم سمت ما آمد گفت امشب نمیشود، برگردیم.
رئیس دادگاه: روز قتل چه اتفاقی افتاد؟
اسکندر: ظهر شنبه دوباره زنگ زد و گفت بیا امروز کار را تمام کنیم. وقتی به محل قرار آمدم، کریم همان چاقوها را آورده بود. از مسیر قبلی وارد شدیم. کریم اول وارد شد و ازما خواست پشت برگهای آویزان از نرده مخفی شویم. اوضاع را بررسی کرد و گفت بیایید داخل. با دست علامت داد و ما وارد شدیم. من تا حالا وارد ویلا نشده بودم و کریم مسیر را به ما نشان میداد. چاقوی دسته زرد را به من داد و چاقوی دسته قهوهای دست خودش بود. بعد دستکش داد و گفت دستتان کنید که میرویس قبول نکرد و چوبی بلند را از داخل محوطه برداشت.
رئیس دادگاه: وارد ساختمان شدید، مرحوم مهرجویی و همسرش کجا بودند؟
اسکندر: در آشپزخانه بودند، اما غذا نمیخوردند. خانم با دیدن ما به سمت اتاق فرار کرد. من و داوود بهدنبال او رفتیم که در مسیر چاقو از دستم افتاد. خانم در را نگهداشته بود تا ما وارد نشویم که دو نفری در را هل دادیم و وارد اتاق شدیم. خانم گفت کی هستید؟ چی میخواهید؟ گفتم طلاهایت را بده. خودش النگوها و دستبند را از دستش بیرون آورد و به من داد. یک پابند هم بود که گم شد. من دستهایش را بستم و داوود دهانش را بست.
رئیس دادگاه: با چی بستی؟
اسکندر: پارچهای مشکی.
رئیس دادگاه: بعد چه شد؟
اسکندر: کریم عصبانی وارد اتاق شد. چاقوی دسته زرد خونی بود. آن را به من داد و تهدید کرد اگر خانم را نکشم، مرا میکشد. از ترس چاقو را گرفتم و دو ضربه به دو طرف گردن خانم زدم. کمی خون روی لباسم ریخت. ترسیدم و عقب رفتم و چاقو از دستم افتاد. کریم چاقو را برداشت و ضربه محکمی به گردن خانم زد. دهان خانم بسته بود و سعی میکرد چیزی بگوید، اما ما نمیفهمیدیم.
رئیس دادگاه: چه وسایلی سرقت کردید؟
اسکندر: دنبال پول و طلا بودیم، اما دو گوشی و هفت النگوی طلا را سرقت کردیم. کریم آنها را به من داد وگفت توداخل شهرک زندگی نمیکنی وبهتر است دست تو باشد. بعد من آنها راچال کردم. لباسم را درجوی آبی شستم و به خانه رفتم. چند روز بعد درعمق چاه در حال حفاری بودم که ماموران دستگیرم کردند ومن همهچیز راگفتم ووسایل سرقتی وچاقوها کشف شد.
رئیس دادگاه: چرا تلویزیون و فرش سرقت نکردید؟
اسکندر: ضایع بود و همه متوجه میشدند دزدی کردیم. من پول لازم بودم و به همین خاطر با آنها همکاری کردم.
در ادامه وکیل متهم در دفاع از او گفت: موکلم در تمام مراحل تحقیقات و دادگاه صادقانه صحبت کرده است. او قصدی برای قتل نداشته و برای سرقت به آنجا رفته بود. ضربههایی که به مرحوم محمدیفر زده به خاطر اجبار و اکراه بوده است. با توجه به صداقتش و کمک به کشف جرم درخواست تخفیف برای او دارم.
منبع: رکنا نیوز